استقبال مخاطبان از سریالهای تکراری که ساعتهای قابل توجهی از آنتن را به خود اختصاص میدهند، از یک سو گذشته نه چندان دور تلویزیون را به رخ میکشد و از سویی دیگر، گویای بضاعت فعلی این رسانه است.
نیمرخ گیلان به نقل از ایسنا/ از نیمه پاییز ۱۴۰۱ هم عبور کردهایم و هنوز خبری از نتایج نظرسنجی جدید درباره برنامه های صداوسیما نیست. آخرین نتایج نظرسنجی اعلام شده، به مرداد ماه و کمی قبلتر از آن تیرماه بازمیگردد.
در نظرسنجی نخست «عصر جدید ۳»، «خندوانه» و «دورهمی» رتبههای برتر را از آن خود کردند که با تصمیمات و شرایط جدید، حالا نشانی از آنها نیست و در نظرسنجی دوم سریالهای شبکههای سه، یک و دو ـ «برف بیصدا میبارد (فصل دوم)»، «مستوران» و «وضعیت زرد» ـ به ترتیب رتبههای برتر را به خود اختصاص دادند.
حالا در شرایطی که نتایج نظرسنجیهای اخیر رسما رسانهای نشده است، گزارشهای غیررسمی حاکی از رتبهبندی شبکهها به صورت «شبکه سه»، «آی فیلم» و «شبکه خبر» است؛ نتایجی که میتواند حاوی پیامی جدی برای تلویزیون باشد. پیامی که در قالب هشدار، پیشتر در گفتوگو با مردم و هنرمندان هم به آن اشاره شده است.
در سالهای اخیر آنچه پس از برنامههای بِرند و پرمخاطبی چون «عصرجدید»، «خندوانه»، «دورهمی» و ... مخاطب را به تلویزیون بَند کرده است، سریالهای قدیمی و خاطرهانگیز به ویژه آثار طنز سالهای نه چندان دور تلویزیون بوده و اکنون در غیاب برنامههای محبوب، به نظر میرسد این سریالهای تکراریِ چندبار پخششده، تنها دستآویز تلویزیون برای جذب مخاطب باشند.
و البته پخش چندین باره سریالهای تکراری، روندی است که از سوی برخی مورد تأیید و از سوی خیلیها نیز مورد انتقاد است.
منتقدان معتقدند، هرچند پخش سریالهای تکراری به خاطر حس نوستالژیکی که به مخاطب میدهند، درصد قابل توجهی از مخاطبان تلویزیون را راضی و خشنود میکند اما این روند نباید تا جایی پیش برود که مخاطب، سریالهای تکراری را به تولیدات جدید تلویزیون ترجیح دهد و تلویزیون نیز با تکیه بر آثار محبوب قدیمیاش از زیر بار ساخت آثار جدید مخاطبپسند شانه خالی کند.
تلویزیون در مقطعی زیر سایه هنرمندان مجرب و کارکشته در حوزههای مختلف، یکهتاز رسانهها بوده و در همه خانهها حرف اول را میزده اما در حال حاضر نه تنها رسانههای جدید و رنگارنگ عرصه را بر تلویزیون تنگ کردهاند بلکه خود این رسانه نیز با اتخاذ سیاستهایی قابل تأمل، فضا را برای پیشروی این رسانهها بازتر کرده است.
مسیری که صداوسیما در دهه اخیر به ویژه در حوزه سریال سازی طی کرده و میکند، نه تنها مورد انتقاد کارشناشاسان رسانه بلکه مورد انتقاد اغلب سازندگان فیلم و سریال و بازیگران نیز بوده است.
مدیران صداوسیما و برخی از هنرمندان، مشکلات مالی و کمبود بودجه را یکی از مهمترین عوامل از دست رفتن مخاطبان تلویزیون در سالهای اخیر دانستهاند اما با این وجود بسیاری از هنرمندان و سریالسازان نیز سیاستهای تلویزیون از جمله محدودیتها و نظارتهای زیادی که بر آثار تولیدی اعمال میشود را عامل مهم فاصله مخاطبان از تلویزیون میدانند. از طرفی بسیاری هم حذف چهرههای مطرح سریالسازی و بازیگری از تلویزیون را مهمترین علت اُفت سریالهای تلویزیونی دانستهاند.
عرصه کمدی از آدمهای باتجربه و خوشفکر خالی شده است
علیرضا خمسه، بازیگر مجموعههای «هتل پیادهرو»، « دارا و ندار» و «مرد هزارچهره»، درباره سریالهای سالهای اخیر تلویزیون چنین گفته است: « به نظرم سریالهایی که در سالهای قبل بازی میکردم نسبت به الان پرمحتواتر بود. در حال حاضر اغلب کارهایی که میبینیم نمیدانم به خاطر نظارت شدیدی است که روی محتوای کارها اعمال میشود و یا مساله دیگر، متاسفانه از کیفیت خالی شدهاند. یکی از مهمترین ویژگیهای هر کار کمدی این است که رویکرد انتقادی داشته باشد که اگر این رویکرد را از کمدی بگیریم، درواقع لطیفهگویی و یک کار کمارزشی میشود که اسمش کمدی واقعی نیست. کمدی واقعی حتما باید نگاههای اجتماعی و رویکرد انتقادی داشته باشد که متأسفانه الان تلویزیون این رویکرد را خیلی نمیپسندد، به همین علت است که کارهای کمدیاش دچار ضعف محتوایی شدهاند.»
او درباره اینکه چرا سریالی مثل «پایتخت» پس از سالها باز هم مخاطب دارد؟ گفته است: «پایتخت شخصیتهای دوستداشتنی داشت. متاسفانه رویکرد انتقادی نسبت به رفتارهای اجتماعی، خانوادگی و فردی در سریالهای حال حاضر طنز وجود ندارد و عرصه کمدیسازی از حضور آدمهای باتجربه و خوشفکر خالی شده است. ما در کارهایی که در تلویزیون میبینیم، کمتر نامهای صاحب تجربه را پیدا میکنیم و باید بگردیم تا ببینیم نویسنده و کارگردان کیست. مردم واقعا گناه دارند، از کار روزمره و مسائل مختلف خسته به منزل میآیند و حالا میخواهند پای تلویزیون بنشینند تا خستگیشان رفع شود ولی کارهای قابل توجهی به آنها ارائه نمیشود. در حقیقت با تماشای سریالهای قدیمی یک نوع گذشتهگرایی برایشان به وجود میآید که به نظرم این گذشتهگرایی، نشان از افول تولیدات صداوسیماست.»
تلویزیون به سمت ساخت سریالهای سیاسی نرود
سیدجواد هاشمی، دیگر هنرمندی است که دربارهی وضعیت سریالهای گفتوگو کرده است. او تاکید کرده: اگر قرار باشد تلویزیون دچار احساسات سلیقهای آن هم سلایق مدیران این رسانه باشد، هرگز مردمی و ملی نخواهد بود.
این بازیگر و کارگردان با تاکید بر اینکه «من به عنوان فرزند صداوسیما باید این توصیه و انتقاد را داشته باشم، چراکه بقیه که این کار را نمیکنند»، در توضیح انتقاد خود گفته است: تلویزیون تا وقتی مدیران سیاسی و مدیران غیرهنری داشته باشد که چندان فضاهای فرهنگی ـ هنری را درک نمیکنند، دچار معضل و مشکل خواهد بود.
او با تقسیم سریالهای تلویزیونی در سه گروه تاریخی، اجتماعی و سیاسی چنین تبیین کرده است: دسته اول سریالهای تاریخیاند که اغلب فاخر هستند. دسته دوم سریالهای اجتماعی که میتوانند همهی گونههای موضوعی را در خود جای دهند و سوم سریالهای سیاسی؛ به نظر میآید تلویزیون در حال حاضر غرق در ساخت سریالهای سیاسی شده است و این اصلا شایسته مردم نیست. مردم ما به اندازه کافی سیاسی هستند. پس بهتر است حول محور موضوعات اجتماعی، سریال ساخته شود. اگر قرار است که به تلویزیون پول تزریق شود و باز هم به سمت ساخت سریالهای سیاسی برود، به نظر من، بیننده آنچنانی نخواهد داشت. مردم بیشتر به دنبال مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند.
هاشمی درباره همکاری با تلویزیون یادآور شده است: سالهاست با تلویزیون به واسطه بازی در نقشهای مختلف ارتباط دارم. در گذشته کارگردانی و تهیهکنندگی در تلویزیون زیاد انجام دادهام. در گذشته مدیرانی بودند که سلایق بهتری داشتند. خیلی با آنها راحتتر بودم. از جمله آقای پورمحمدی که برایشان کارهای زیادی انجام دادم. ایشان آدم بزرگی است. از زمانی که در بخش تولید امثال ایشان از تلویزیون حذف شدند، کارهای تولیدی هر سال با افت کیفیت روبه رو شده است. تلویزیون مدیرانی مثل آقای پورمحمدی نیاز دارد تا بتواند به رشد گذشتهاش ادامه دهد.
به مدیریت جهادی احتیاج داریم
محمدتقی فهیم از منتقدان باسابقه سینما و تلویزیون هم بارها در صحبتهایش سریالهای تلویزیونی تولید شده در سالهای اخیر را نقد کرده و به سابقه درخشان تلویزیون در گذشته اشاره کرده است. فهیم در اظهارنظری گفته است: «چند سال پیش بودجه سازمان صداوسیما کم بود اما به هر حال کارهایی تولید میشد. از پنج سال به این طرف همان کارها تولید میشود ولی کیفیت ندارد. سریالها را که نگاه میکنیم میبینیم مشکل اصلی ایده، مضمون و ساخت و پرداخت اثر است. آنچه باعث انتقاد به سریالها میشود، بودجه نیست، بلکه ضعیف و دمدستی بودن بازیها، متن شلخته و فاقد قصه بودن سریال است. اینها خیلی مهم است و باید در سازمان صداوسیما رفع شود؛ البته در مورد سریالهای الف، بودجه مهم است و نبود آن می تواند باعث خوابیدن کار شود.»
او با تاکید بر اهمیت سریالهای تلویزیونی برای جذب مخاطب، عنوان کرده است: «فکر میکنم اهمیت سریالها خیلی بیشتر از دیگر بخشهای تلویزیون است. اخبار و بخشهای دیگر هم اهمیت دارند اما رسانه از طریق پخش سریال و نمایش است که مخاطب را جذب کرده و نگه میدارد. هر موضوع و مضمونی از طریق کارهای نمایشی درازمدت تاثیرگذار و جریانساز میشود. این در حالی است که الان ما چند سال است شاهد یک سریال مناسب و باکیفیت نیستیم. در چند سال گذشته از سر و روی سریالها میبارد که فقر مالی داشتهاند اما بر این باور نیستم که همه چیز را پول حل میکند. معتقدم نقش تولیدکنندهها به ویژه نویسندهها و کارگردانهای خلاق اهمیت زیادی دارد، اما بودجه به ویژه در سریالهای تاریخی و الف، نقش مهمی را ایفا میکند.»
فهیم تاکید کرده است: ما احتیاج به مدیریت جهادی داریم. مدیریت خلاق و فعال، مدیرانی که به دنبال این باشند که از استعدادها بهره خوبی ببرند و برای تولید آثار خوب اتاق فکر تشکیل بدهند. مسئله دیگر، شستن ردههای مدیریت میانی از روابط ناسالم مالی و ارتباطات خانواگی است. اگر این اتفاقات نیفتد همانطور که گفتم اگر همه بودجه را هم به سازمان صداوسیما بدهند اتفاقی نمیافتد. اما اگر رویکرد سازمان در بخش مدیریت کلان و در مواجهه با مدیریت میانی، ضربتی باشد، بودجه هر چقدر هم باشد، خوب مصرف شده و بازدهی خواهد داشت.