نیمرخ/ بی درنگ «بنفشه گول» خنیاگر ترانه اندوه برای روانشاد استاد «تیمور گورگین چولابی» شاعری نام آشنا، روزنامه نگاری توانا و طنز پرداز خوش ذوق است و بالنده تر ترانه سرای بی نظیر سرزمین مادری اش که آنچه باقی گذاشت، قبول طبع گیلانی هاست ...
✅ یک:
خبر با تیتر «چشم بر بنفشه گول بست»؛ یعنی با ترانه های بومی سفری را آغاز کرد که آمدنش نیست و قرار است از این به بعد با آفرینش آنچه به یادگار گذاشت، مانایی اش را بر بام یادها افراشته نگه داریم و هرگاه فرصت امانمان داد، به مرور و بازخوانی شعرها و ترانه هایش بنشینیم که کوله باری از رنج و تلاش بوده است که با نگاه به سرزمین باران و جنگل قلمی کرد . گاه تلخ، گاه شیرین با مرارت ها: «کسی که می سراید، خود را زجر می دهد».( لوئی آراگون)
و بی درنگ «بنفشه گول» خنیاگر ترانه اندوه برای روانشاد استاد «تیمور گورگین چولابی» شاعری نام آشنا، روزنامه نگاری توانا و طنز پرداز خوش ذوق است و بالنده تر ترانه سرای بی نظیر سرزمین مادری اش که آنچه باقی گذاشت، قبول طبع گیلانی هاست .
صد نکته غیر حسن بباید که تا کسی / مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
✅ دو:
نمی خواهم به رسم معمول و کلیشه ای بنویسم. فقط به همین بسنده میکنم که استاد گورگین، عمر گرانمایه اش را به شایستگی رقم زد و تا آخرین لحظات با دنیای هنر و ادب، روزگار عاشقانه ای داشت.
افتادگی، سادگی و فروتنی اش بی مثال بود. «ابراهیم فخرایی» در کتاب «گیلان در قلمرو شعر و ادب، برای شاعر گلبانگ گیلان (دفتری از ترانه های آهنگین) این چنین نوشت: «مردی آرام ، خوش برخورد، لطیف طبع و مؤدب است.»
و بی تردید نیز همین گونه زندگی کرد.
الف) زمانی که در روزنامه اطلاعات، دبیر ویژه نامه هنر و ادبیات گیلان بود، با تلاش و سختکوشی بی دریغش در معرفی شاعران و نویسندگان گیلانی کم نگذاشت. به ویژه در ارج نهادن به فرهنگ، هنر، آداب و رسوم مردم سرزمین گیل و دیلم که کارنامه ماندگاری برایش شد و با مناعت طبع و عشقی که داشت، خاکساری اش شهره بود.
ب) در سالهای نخست معلمی ام، بارها به اتفاق دوست شاعرم «محمدرضا رجبی پور» به دیدارش در روزنامه اطلاعات میرفتیم و پای صحبت هایش می نشستیم. خستگی برایش معنا نداشت و با شور و شوق از هنر و ادبیات می گفت.
البته آشنایی من با او با معرفی استاد «کریم رجب زاده» بود و از زمانی آغاز شد که دانش آموز دبیرستانی بودم و تازه پا به دنیای شعر گذاشته بودم .
اشعارم را می فرستادم و در مجلات «دختران و پسران» و «بانوان» مؤسسه اطلاعات چاپ می شد و همین اتفاق مهم سبب شد تا با خبرنگاری مأنوس شوم.
به روشنی می دانیم گیلانی هایی که امروز دستی در مطبوعات سراسری دارند، در حد و قواره و اندازه ای نیستند که منش «گورگین» را الگو قرار دهند و قدمی برای ادبیات گیلان بردارند.
رضا خسروی» در مجموعه شعر «طاغوت در تابوت » سروده تیمور گورگین نوشته است:
«پل والری، شاعر نام آور فرانسه گفته بود: برای هر اندیشه ای پاداشی هست و گورگین اکنون پاداش مدوّن اندیشه را در دست دارد.» این اندیشه، نه تنها در شعر استاد گورگین ماندگاری داشت، بلکه در ارادتش به اهالی هنر و ادب نیز زبانزد بود.
✅ سه:
شایستگی استاد گورگین تمام عیار و بر مسئولان نیز ثابت شده بود. دریافت مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) نمونه ای از این فرهیختگی بود که پرکاری اش در ترانه سرایی در اخذ آن بی تاثیر نبود.
چهره مهربانی که کارنامه درخشانی در کتاب و ترانه دارد. ترانه هایی که باید با آب طلا نوشت کلمه هایی که نت به نت آنها غم های شاعرانه دارند و ملودی هایی سرشار از شادی که نمایه هایی از نیاکان ماست.
«دختر رشتی» مجموعه ۱۰۲ شعر گیلکی «گلبانگ گیلان« دفتری از ترانه های آهنگین، «مجموعه سرودهای کودکان»، «ستاره های کور»، «تیره روز»، «شعر و نوول»، «طاغوت در تابوت» مجموعه شعر، «چگونه بنویسیم تا ایراد نگیرند» و «امروز چه کسی میتواند شاعر باشد»، از جمله آثار خواندنی این شاعر زلالی هاست.
استاد گورگین همچنین پژوهش های ارزشمندی را به یادگار گذاشته است که در نشریات به چاپ رسید: «سرگذشت ترانه های روستایی گیلک، بدیهه سرایی دشمن احساس شاعر است، حرفهایی درباره ادبیات گیلکی، حافظ و ماه، زندگی و سرنوشت میرزا حسینخان کسمایی شاعر آزاده گیلانی، زندگی واژه ها در ادبیات، شهر آشوبها (بحثی پیرامون چگونگی شعر در صنعت، پیشه و حرفه ها ) ، سرگذشت ۵ مروارید (بررسی و تحقیق در فولکلورگیلان)، تحلیلی از واژه مادر در شعر شاعران، شاعران بی شناسنامه( پژوهشی در زندگی و آثار کفاش خراسانی، زرگر اصفهانی، شاطر عباس صبوحی و فایز دشتستانی) و شیفتگی و شگفتی های شعر ارمنی که تصحیح و تدوین دیوان «محمد نوعی» است و کار مشترک او با مظفر بالایی لنگرودی (ساقی گیلانی) است.
این کارنامه برجسته تلنگری است به ما که حال که «گورگین» ها را نداریم، برای حفظ ارزشهای مشاهیری که امروز در خاک آرمیده و به فراموشی سپرده شده اند در معرفی آثارشان کوتاهی نکنیم؛ زیرا شناسنامه فرهنگ و هنر هر قومی، به مفاخر و مشاهیری وابسته است که می توانند بهترین الگو برای امروز و امروزی ها باشند. حتی برای من و شما!